فـــــرامـــــوشـــــی

گر چه دنیا فراموشکده خاطرهاست / تو فراموش مکن آنچه میان دل ماست

 میان ابرها سیر می‌کنم


هر کدام را به شکلی می‌بینم


که دوست دارم 


می‌گردم و دلخواهم را پیدا می‌کنم


میان آدم‌ها اما


کاری از دست من ساخته نیست


خودشان شکل عوض می‌کنند


بـرای اتـفـاق هـایی که نـمی افـتـد


بـرای دستـی کـه نـگـرفـتم


بـرای اشکـی کـه پـاک نـکـردم


بـرای بـوسـه ای کـه نـبــود


بـرای دوسـتـت دارمـی کـه مـرده بـه دنـیـا آمــد


بــرای مـن کـه وجـودم نـبـودن اسـت



نظرات شما عزیزان:

.................
ساعت1:49---17 آبان 1391
صدا کن مرا

صدای تو خوب است

صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است

که در انتهای صمیمیت حزن می روید

در ابعاد این عصر خاموش

من از طعم تصنیف، درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم

بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است

و تنهایی من شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد

و خاصیت عشق این است

کسی نیست

بیا زندگی را بدزدیم آن وقت

میان دو دیدار قسمت کنیم

بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم

بیا زودتر چیزها را ببینیم

ببین عقربک های فواره در صفحه ساعت حوض

زمان را به گردی بدل می کنند
پاسخ:عالی بود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 16 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 13:10 توسط هـــــادی| |


Power By: LoxBlog.Com