فـــــرامـــــوشـــــی

گر چه دنیا فراموشکده خاطرهاست / تو فراموش مکن آنچه میان دل ماست

 مادرم میگفت شنیدم پسر همسایه خیلی مومن است

نمازش ترک نمی شود

زیارت عاشورا می خواند

روزه میگرد

مسجد میرود

 خیلی پسر با خداییست 


لحظه ای دلم گرفت 

در دل فریاد زدم باور کنید من هم ایمان دارم

نماز نمیخوانم ولی لبخند روی لبهای مادرم خدا را به یادم میاورد

 دستهای پینه بسته پدرم را دستهای خدا میبینم

 زیارت عاشورا نمیخوانم ولی گریه یتیمی در دلم عاشورا برپا میکند

نه من روزه نمیگیرم

 ولی هر روز از آن دخترک فال فروش فالی را میخرم که هیچوقت نمیخوانم

مسجد من خانه مادربزرگ پیر و تنهایم است که با دیدن من کلی دلش شاد میشود

خدای من نگاه مهربان دوستی است که در غمها تنهایم نمیگذارد

برای من تولد هر نوزادی تولد خداست و هر بوسه عاشقانه ای تجلی او
مادرم

خدای من و خدای پسر همسایه یکیست

فقط من جور دیگری او را میشناسم و به او ایمان دارم

خدای من دوست انسانهاست نه پادشاه آنها

 



نظرات شما عزیزان:

نگین جون
ساعت22:22---18 آبان 1391
سلام ..وبلاگ جالب خوشمل و با مسه ای داشتی به منم اگه میشه سر بزن البته بگم اومدی حرست نگیره ترسو هم نباشی و نظر بدی نظر ندی دعا میکنم سوسک دهنشو باز کنه و بخورت ویا شب خوابیدی خدا سوسکت کنه ویا ....کلا باسوسک سر کار داشته باشی و شغل ایندت پر ورش سوسک
پاسخ:همین الانم باسوسک سروکله میزنم :D


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 18 / 8 / 1391برچسب:,ساعت 21:38 توسط هـــــادی| |


Power By: LoxBlog.Com